طاها... یک مرد کوچک

ساخت وبلاگ
امسال چهار شنبه سوری بابام سرکار بود ... مامانم به خاطر من کلی وسیله آتیش بازی خریده بود تا از آخرین سه شنبه سال نهایت لذت رو ببرم ... و چون من و مامانم بی تجربه بودیم و تنها ... برای انجام مراسم رفتیم خونه ی مامان لیلا تا با کمک عمو محمد آتیش بازیمونو راه بندازیم ... عمو  هم جایی کار داشت و دیر اومد و من شروع کردم به ناسازگاری و کلافگی ... مامان خوشگل طاها... یک مرد کوچک...
ما را در سایت طاها... یک مرد کوچک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amystarletb بازدید : 114 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 19:10